- عمر موتور و کنتاکتور را کاهش میدهد،
- سیل مکانیکی و یاتاقانها را زودتر فرسوده میکند،
- و حتی میتواند باعث بالا رفتن مصرف برق شود.
در بسیاری از این موارد، مشکل نه از پمپ است، نه از بوستر پمپ، بلکه از حجم نامناسب مخزن دیافراگمی است؛ مخزنی که یا خیلی کوچک انتخاب شده («بگذار فعلاً این ۲۴ لیتری را ببندیم»)، یا بیش از حد بزرگ و دست و پاگیر است و بخش زیادی از هزینه پروژه را بلعیده است.
این مقاله دقیقاً برای جواب دادن به همین سؤال نوشته شده است:
- حجم مناسب مخزن دیافراگمی برای یک بوستر آبرسانی چقدر است؟
- چطور میتوانیم با یک فرمول ساده و قابلفهم، حجم مخزن را بر اساس دبی پمپ و فشارهای Cut-in / Cut-out پرشرسوئیچ حساب کنیم؟
- چرا بعضی مخزنها عملاً «فقط اسمشان مخزن است» و هیچوقت بهدرستی کار نمیکنند؟
- و در نهایت، تفاوت نگاه در خانه تکواحدی، ویلا، ساختمان چندطبقه و بوسترهای صنعتی چیست؟
در طول متن، سعی میکنیم از فرمول تا تجربه اجرایی را کنار هم بیاوریم؛ یعنی هم به زبان فیزیک توضیح بدهیم داخل مخزن چه اتفاقی میافتد، هم به زبان کارگاهی بگوییم چرا «مخزن کوچک و Cut-in/Out بدتنظیم»، دشمن پنهان بوستر شماست.
نقش واقعی مخزن دیافراگمی در بوستر چیست؟
قبل از فرمول، باید دقیقاً بدانیم مخزن دیافراگمی قرار است چه مشکلی را حل کند. در بوسترپمپهای کنترلشونده با پرشرسوئیچ، مخزن دیافراگمی سه نقش اصلی دارد:
- کاهش تعداد استارت/استاپ پمپ در مصارف کم و نشتهای جزئی؛
- کاهش نوسان فشار بین Cut-in و Cut-out؛
- کاهش ضربه قوچ و نرمتر شدن رفتار هیدرولیکی شبکه.
اگر مخزن خیلی کوچک باشد، در دبیهای کم (مثلاً یک شیر چکهکن یا یک فلاشتانک)، خیلی سریع پر و خالی میشود و پمپ مدام روشن و خاموش میشود. اگر مخزن بیش از حد بزرگ باشد، در ظاهر ضرری ندارد، اما:
- هزینه اولیه بالا،
- فضای اشغالشده،
- سختی هواگیری و تنظیم پیشفشار،
- و در برخی سیستمها، ناپایداری کنترل فشار در صورت تنظیم غلط
را بههمراه دارد. هدف ما این است که مخزن را «نه خیلی کوچک، نه خیلی بزرگ» انتخاب کنیم؛ حجمی که:
- تعداد استارتها را در حد قابل قبول نگه دارد،
- و در عین حال در قالب بودجه و فضای پروژه هم بگنجد.
چند تعریف کلیدی: Cut-in، Cut-out و پیشفشار
برای اینکه فرمول حجم مخزن را بفهمیم، باید سه فشار را بشناسیم:
۱. فشار Cut-in (Pon)
فشاری است که در آن پرشرسوئیچ به پمپ فرمان روشن شدن میدهد. مثلاً:
- اگر پرشرسوئیچ روی ۳ بار Cut-in تنظیم شده باشد، وقتی فشار شبکه به زیر ۳ بار برسد، پمپ روشن میشود.
۲. فشار Cut-out (Poff)
فشاری است که در آن پمپ خاموش میشود. مثلاً:
- اگر Cut-out روی ۴.۵ بار باشد، وقتی بعد از بسته شدن شیرها، فشار به ۴.۵ برسد، پمپ خاموش میشود.
اختلاف بین این دو فشار، همان «هیسترزیس» پرشرسوئیچ است؛ هرچه اختلاف بیشتر باشد:
- نوسان فشار برای کاربر بیشتر است،
- اما مخزن میتواند حجم بیشتری بین این دو سطح فشار آزاد کند،
- و تعداد استارتها کمتر میشود.
۳. پیشفشار مخزن (P0)
مخزن دیافراگمی قبل از پرشدن با آب، با هوا یا نیتروژن باد میشود. این فشار اولیه را پیشفشار مینامیم. به طور معمول:
- پیشفشار را کمی پایینتر از Cut-in تنظیم میکنند؛ مثلاً اگر Cut-in = ۳ بار باشد، پیشفشار را روی ۲.۷–۲.۸ بار تنظیم میکنند.
علت این است که:
- اگر پیشفشار خیلی پایین باشد، مخزن در فشارهای معمولی تقریباً کاملاً پر از آب میشود و تاثیرش در کاهش استارتها کم میشود،
- اگر پیشفشار خیلی بالا باشد، مخزن در فشارهای پایینتر عملاً آب کمی به خود میگیرد و باز کارآییاش کم میشود.
بنابراین، تنظیم درست پیشفشار به اندازه خود حجم مخزن، روی عملکرد سیستم تاثیر دارد.
رفتار گاز در مخزن؛ نگاهی خیلی ساده به فیزیک ماجرا
در مخزن دیافراگمی، یک طرف دیافراگم آب است و طرف دیگر گاز (هوا یا نیتروژن). اگر فرض کنیم:
- دما ثابت است،
- و رفتار گاز ایدهآل است،
قانون سادهای داریم:
P × V = ثابت
یعنی وقتی آب وارد مخزن میشود:
- حجم گاز کم میشود،
- و فشار آن بالا میرود.
در فشار Cut-out:
- حجم گاز حداقل است،
- و حجم آب داخل مخزن حداکثر.
در فشار Cut-in:
- حجم آب داخل مخزن کمتر شده (چون بخشی مصرف شده)،
- و حجم گاز بزرگتر است.
حجمی از آب که مخزن بین Cut-out و Cut-in میتواند به شبکه تحویل بدهد، همان چیزی است که به آن حجم مفید (Draw-off Volume) میگوییم؛ و این همان حجمی است که به کاهش استارت کمک میکند.
قدم اول sizing: چند دقیقه میخواهیم پمپ روشن بماند؟
تا اینجا هنوز درباره حجم مخزن صحبت نکردیم؛ اولین پارامتر برای حجم، ربطی به مخزن ندارد، ربط دارد به موتور پمپ و دفعات استارت مجاز.
محدودیت استارت موتور
سازندگان موتور معمولاً یک حداکثر «تعداد استارت در ساعت» پیشنهاد میکنند؛ مثلاً:
- برای موتورهای دور تند (۲ پل) حدود ۲۰–۳۰ استارت در ساعت،
- برای موتورهای دور کند (۴ پل) گاهی کمتر.
استارت زیاد یعنی:
- جریان راهاندازی بالا،
- گرمای زیاد در سیمپیچ،
- و خستگی مکانیکی بیشتر.
یک راه ساده این است که بگوییم: «من میخواهم پمپ، وقتی روشن شد، حداقل t دقیقه روشن بماند و بین استارتها حداقل همین t دقیقه فاصله باشد.» مثلاً:
- اگر t = ۱ دقیقه باشد، حداکثر ۳۰ استارت در ساعت،
- اگر t = ۲ دقیقه باشد، حداکثر ۱۵ استارت در ساعت،
- اگر t = ۳ دقیقه باشد، حداکثر ۱۰ استارت در ساعت.
اینکه t را چند بگیرید، به نوع موتور، سازنده و حساسیت پروژه بستگی دارد؛ اما در بوسترهای خانگی و کوچک، معمولاً t = ۱ تا ۲ دقیقه معقول است، و در بوسترهای بزرگتر، t = ۲ تا ۳ دقیقه یا بیشتر پیشنهاد میشود.
حجم مفید مورد نیاز مخزن بر اساس دبی و زمان
اگر پمپ شما در نقطه کار، دبی واقعی Q (بر حسب مترمکعب بر ساعت) دارد و میخواهید پمپ حداقل t دقیقه روشن بماند، حجم آبی که مخزن باید در این مدت «میانگین» بتواند تامین کند، تقریباً:
Vdraw ≈ Q × (t / 60)
است؛ چون t بر حسب دقیقه است و یک ساعت ۶۰ دقیقه. مثلاً:
مثال ۱: پمپ ۵ m³/h، t = ۲ دقیقه
- Q = ۵ m³/h،
- t = ۲ دقیقه.
پس:
Vdraw = ۵ × (۲ / ۶۰) ≈ ۰.۱۷ m³ ≈ ۱۷۰ لیتر.
یعنی میخواهیم مخزن دیافراگمی بین Cut-out و Cut-in حدود ۱۷۰ لیتر آب مفید در اختیار سیستم قرار بدهد. این هنوز «حجم کل مخزن» نیست، فقط حجم آبی است که باید در این بازه فشار قابل تحویل باشد.
قدم دوم sizing: رابطه بین حجم مفید و حجم کل مخزن
حالا باید بدانیم برای اینکه مخزن بتواند Vdraw لیتر آب بین دو فشار Cut-out و Cut-in تحویل بدهد، حجم کل مخزن (Vtank) چقدر باید باشد. اینجا قانون گاز ایدهآل و نسبت فشارها به کمک میآید.
تقریب ساده برای مخزن دیافراگمی
اگر بخواهیم خیلی ساده کنیم و:
- فشارها را بهصورت گیج (bar) از روی مانومتر بخوانیم،
- و اثر فشار اتمسفر را بهصورت تقریبی لحاظ کنیم،
میتوانیم از رابطهی تقریبی زیر استفاده کنیم:
Vtank ≈ Vdraw × (Poff + 1) / (Poff – Pon)
که در آن:
- Poff: فشار Cut-out (bar)،
- Pon: فشار Cut-in (bar)،
- «+۱» برای تبدیل فشار گیج به فشار مطلق؛ چون قانون گاز با فشار مطلق کار میکند.
این فرمول در منابع مختلف با شکلهای کمی متفاوت دیده میشود، اما بهعنوان یک راهنمای ساده، تصویر خوبی میدهد.
ادغام دو قدم: فرمول مستقیم از Q، t و فشارها
اگر Vdraw را از رابطه قبلی جایگذاری کنیم، داریم:
Vtank ≈ Q × (t / 60) × (Poff + 1) / (Poff – Pon)
به این ترتیب، برای یک پمپ با دبی Q و فشارهای Cut-in و Cut-out مشخص، میتوانید با انتخاب t (حداقل زمان کار هر استارت)، حجم تقریبی مخزن را حساب کنید.
مثال کامل محاسبه حجم مخزن
بیایید مثال را کامل کنیم:
- پمپ با دبی واقعی در نقطه کار: Q = ۵ m³/h،
- Cut-in = ۳ bar،
- Cut-out = ۴.۵ bar،
- زمان مطلوب هر استارت: t = ۲ دقیقه.
قدم اول: حجم مفید:
Vdraw = ۵ × (۲ / ۶۰) ≈ ۰.۱۷ m³ ≈ ۱۷۰ لیتر.
قدم دوم: حجم کل مخزن:
Vtank ≈ ۰.۱۷ × (۴.۵ + ۱) / (۴.۵ – ۳) = ۰.۱۷ × ۵.۵ / ۱.۵ ≈ ۰.۱۷ × ۳.۶۷ ≈ ۰.۶۲ m³ ≈ ۶۲۰ لیتر.
یعنی برای این پمپ و این تنظیم فشار، اگر بخواهیم پمپ حداقل ۲ دقیقه روشن بماند، مخزن دیافراگمی حدود ۶۰۰–۶۵۰ لیتری نیاز داریم. اگر بخواهیم t = ۱ دقیقه باشد، حجم مخزن تقریباً نصف میشود (حدود ۳۰۰–۳۵۰ لیتر).
در سیستمهای کوچک خانگی، معمولاً دبی کمتر و اختلاف فشار کوچکتر است؛ بنابراین حجم مخزن به دهها لیتر میرسد، نه صدها. ولی همین فرمول، منطق کلی sizing را به شما میدهد.
نقش تنظیم Cut-in/Out در نتیجه حجم مخزن
فرمول بالا نشان میدهد که حجم مخزن علاوه بر Q و t، به نسبت فشارها هم وابسته است. دقت کنید:
- هرچه اختلاف (Poff – Pon) بیشتر باشد، مخرج بزرگتر و Vtank کوچکتر میشود؛ یعنی با اختلاف فشار بیشتر، حجم مفید بیشتری از همان مخزن میگیرید.
- اما اختلاف فشار خیلی زیاد، نوسان فشار را برای کاربر زیاد میکند؛ مثلاً اگر Cut-in = ۲ و Cut-out = ۵ باشد، فشار بین ۲ تا ۵ بار نوسان میکند؛ دوش گرفتن با این وضعیت اصلاً خوشایند نیست.
پس انتخاب Cut-in/Out خودش یک trade-off است:
- اختلاف فشار کم → راحتی بیشتر کاربر، استارت بیشتر، نیاز به مخزن بزرگتر
- اختلاف فشار زیاد → نوسان فشار بیشتر، استارت کمتر، امکان استفاده از مخزن کوچکتر
معمولاً در بوسترهای خانگی:
- اختلاف ۱ تا ۱.۵ بار بین Cut-in و Cut-out انتخاب میشود،
- و سپس با توجه به توان موتور و تعداد استارت مجاز، حجم مخزن مناسب تعیین میشود.
حجم مخزن در بوستر کوچک خانگی چقدر میشود؟
بیایید یک سناریوی واقعبینانهتر برای خانه تکواحدی را بررسی کنیم:
- پمپ خانگی با دبی حدود Q = ۲ m³/h،
- Cut-in = ۲.۵ bar،
- Cut-out = ۳.۵ bar،
- زمان مطلوب هر روشن شدن، t = ۱ دقیقه.
قدم اول:
Vdraw = ۲ × (۱ / ۶۰) ≈ ۰.۰۳۳ m³ ≈ ۳۳ لیتر.
قدم دوم:
Vtank ≈ ۰.۰۳۳ × (۳.۵ + ۱) / (۳.۵ – ۲.۵) = ۰.۰۳۳ × ۴.۵ / ۱ ≈ ۰.۱۵ m³ ≈ ۱۵۰ لیتر.
نتیجه: اگر بخواهید این پمپ خانگی بهطور میانگین در هر استارت حداقل ۱ دقیقه روشن بماند، مخزن ۱۰۰ لیتری هم کمی کوچک است و مخزن ۱۵۰ لیتری بهتر جواب میدهد. در عمل، خیلیها برای همین سیستم یک مخزن ۲۴ یا ۵۰ لیتری میگذارند؛ تخمینی ساده نشان میدهد چرا پمپ در چنین سیستمهایی مدام روشن و خاموش میشود.
البته در خانه تکواحدی، ممکن است سازنده به دفعات استارت پایینتری قانع باشد (مثلاً t = ۳۰ ثانیه)، یا پمپ کوچکتری استفاده کند؛ اما این مثال کمک میکند حس عددی نسبت به حجم مخزن پیدا کنید.
خانه، ویلا، ساختمان؛ تفاوت نگاه به حجم مخزن
فرمول یکی است، اما فلسفه انتخاب حجم مخزن در سه مقیاس، متفاوت است:
۱. خانه تکواحدی و ویلا
- دبی پمپ کم است (۱–۳ m³/h)،
- مصرف در طول روز پراکنده است، اما کارکرد مداوم طولانی نداریم،
- تعداد استارت موتور تا حدی میتواند زیادتر باشد (مثلاً ۲۰–۳۰ استارت در ساعت)،
- فضای نصب مخزن محدود است.
در این سیستمها، مخزنهایی با حجم ۲۴، ۵۰، ۸۰ و ۱۰۰ لیتر زیاد دیده میشوند. انتخاب درست بین اینها باید بر اساس همان Q و Cut-in/Out و تعداد استارت قابل قبول باشد؛ نه صرفاً «چیزی که روی پکیج نوشتهاند» یا «چیزی که نصاب همیشه میگذارد».
۲. ساختمان چندواحدی و بوسترهای مشترک
- دبی پمپ بالاتر است (۵–۲۰ m³/h)،
- بوستر ممکن است ساعتهای زیادی در روز کار کند،
- تعداد استارت زیاد، استهلاک سیستم را بالا میبرد و هزینه تعمیرات را زیاد میکند،
- بنابراین پایانکار اقتصادی، وابسته به sizing صحیح مخزن است.
در این پروژهها، مخزن دیافراگمی ۲۴–۱۰۰ لیتری تقریباً همیشه کوچک است؛ معمولاً مخازن ۲۰۰، ۳۰۰، ۵۰۰ و ۱۰۰۰ لیتری وارد بحث میشوند. اگر بوستر چندپمپی و دبی بالا باشد، ممکن است به چند مخزن موازی یا مخزن چند هزار لیتری هم نیاز باشد.
۳. بوسترهای صنعتی و آبیاری
- مصرف میتواند بسیار متغیر باشد (دورههای آبیاری، شستوشو، مصرف صنعتی)،
- پمپها ممکن است در برخی ساعات با دبی نزدیک به نامی، و در ساعات دیگر در دبیهای جزئی کار کنند،
- در بسیاری از این سیستمها، به سمت کنترل دور (VFD) میرویم و نقش مخزن دیافراگمی، بیشتر روی کنترل ضربه قوچ و نوسانات کوتاه میآید.
در چنین پروژههایی، حجم مخزن فقط با فرمول فوق تعیین نمیشود؛ ترکیبی از ملاحظات ضربه قوچ، استارت پمپهای کمکی، ثابت نگه داشتن فشار و طراحی هیدرولیکی کلی سیستم در نظر گرفته میشود.
ارتباط حجم مخزن و استفاده از اینورتر
در سیستمهایی که پمپ با اینورتر کنترل میشود، یعنی فشار خروجی را با تغییر دور پمپ ثابت نگه میداریم، نقش مخزن دیافراگمی از «کاهش استارت» به سه نقش دیگر تغییر میکند:
- کم کردن نوسانات کوتاه در فشار،
- جذب ضربه قوچ،
- پاسخگویی به دبیهای بسیار کم بدون اینکه پمپ دائماً با سرعت خیلی پایین خاموش و روشن شود.
در این سیستمها، حجم مخزن معمولاً کمتر از سیستمهای پرشرسوئیچی است؛ چون اینورتر خودش با تغییر دور، از استارتهای مکرر جلوگیری میکند. اما حذف کامل مخزن، معمولاً توصیه نمیشود؛ داشتن یک مخزن کوچک (مثلاً ۲۴–۱۰۰ لیتر در سیستمهای کوچک و چندصد لیتر در سیستمهای بزرگ) به آرامسازی سیستم کمک میکند.
چند خطای رایج در انتخاب و تنظیم مخزن دیافراگمی
حتی اگر حجم مخزن درست محاسبه شده باشد، چند اشتباه رایج میتواند عملکرد آن را خراب کند:
۱. تنظیم نبودن یا تغییرکردن پیشفشار
- پیشفشار مخزن با گذشت زمان (نشتی از ولو یا دیافراگم) کاهش مییابد،
- اگر مراجعات دورهای برای بررسی و تنظیم مجدد پیشفشار انجام نشود، مخزن در فشارهای کاری بخش زیادی از حجمش را از دست میدهد،
- نتیجه این است که حتی مخزن بزرگ هم مثل یک مخزن کوچک عمل میکند.
بهطور معمول، توصیه میشود حداقل سالی یک بار، پیشفشار مخزن در حالت کاملاً خالی از آب، با گیج دقیق بررسی و تنظیم شود.
۲. اتصال مخزن در نقطه نامناسب شبکه
- اگر مخزن در جایی از شبکه نصب شود که افت فشار موضعی (مثلاً پشت شیر یکطرفه یا شیر تنظیم) زیاد است، پمپ «فشار واقعی در مصرفکننده» را نمیبیند،
- پرشرسوئیچ هم دقت خود را از دست میدهد،
- و عملکرد مخزن و پمپ با آنچه طراحی شده، متفاوت میشود.
بهترین کار، نصب مخزن در نزدیکی همان نقطهای است که پرشرسوئیچ یا سنسور فشار برای کنترل بوستر نصب شده است؛ معمولاً روی کلکتور رانش اصلی.
۳. استفاده از چند مخزن کوچک پراکنده، به جای یک مخزن مناسب
گاهی بهجای انتخاب یک مخزن با حجم کافی، چند مخزن کوچک در نقاط مختلف نصب میشود؛ نتیجه:
- هیدرولیک سیستم پیچیدهتر میشود،
- کنترل فشار و رفتار transient سختتر میشود،
- و از همه مهمتر، نگهداری و تنظیم پیشفشار چندین مخزن کار را دشوارتر میکند.
اگر دلیل قوی (مثل محدودیت فضا در یک نقطه) وجود ندارد، یک یا دو مخزن بزرگتر در نقطه مناسب، بهتر از چندین مخزن کوچک پراکنده است.
چکلیست سریع برای انتخاب حجم مخزن دیافراگمی بوستر
- دبی واقعی پمپ در نقطه کار (Q) را مشخص کنید؛ از منحنی پمپ، نه فقط از «ظرفیت نامی روی بروشور».
- فشارهای Cut-in (Pon) و Cut-out (Poff) را بر اساس نیاز فشار در مصرفکننده و ارتفاع ساختمان و افتها تعیین کنید.
- حداکثر تعداد استارت مجاز موتور و زمان مطلوب هر استارت (t) را انتخاب کنید؛ مثلاً t = ۱–۲ دقیقه.
- با رابطه Vdraw = Q × (t / ۶۰)، حجم مفید مورد نیاز بین دو فشار را حساب کنید.
- با رابطه Vtank ≈ Vdraw × (Poff + ۱) / (Poff – Pon)، حجم تقریبی مخزن را بهدست آورید.
- بهصورت مهندسی، یک سایز رُند استاندارد بالاتر از مقدار محاسبه شده انتخاب کنید (مثلاً اگر ۱۵۰ لیتر درآمد، ۲۰۰ لیتری انتخاب کنید).
- پیشفشار مخزن را کمی پایینتر از Cut-in تنظیم کنید (مثلاً ۰.۲–۰.۳ بار کمتر).
- محل نصب مخزن را نزدیک کلکتور رانش و نقطه اندازهگیری فشار انتخاب کنید.
- در بهرهبرداری، تعداد استارتها را زیرنظر بگیرید؛ اگر بیش از انتظار است، تنظیمات Cut-in/Out و پیشفشار را بازبینی کنید.
اگر این چند گام ساده را رعایت کنید، مخزن دیافراگمی از یک «قطعه تزئینی» به بخش مهمی از طراحی بوستر تبدیل میشود؛ قطعهای که توازن بین عمر پمپ، آسایش کاربر و هزینه انرژی را برقرار میکند.
اگر بهدنبال ارتقای سیستم آبرسانی، کاهش مصرف انرژی یا انتخاب مدل مناسب برای چاه، بوستر یا ویلا هستید، بخش خرید پمپ آب در سایت پمپو به شما کمک میکند بین برندها، تیپها و منحنیهای مختلف، بهترین گزینه را بر اساس دبی، هد و شرایط نصب خود انتخاب کنید.